عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم
عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم

عشق را در چشمان مادرم ودست های چروک شده پدرم یافتم

دلشکسته

تفاوت


کم کم یاد خواهی گرفت
تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح را
اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها، معنی عهد و پیمان نمیدهند.
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغ ِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه
منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد می گیری که....
خیلی می ارزی

تنها

عشق

هر روز بر روی دلــــم می نویسم: ” عاشــــقی تا اطلاع ثانــوی ممنــــــــوع ”
به رویـــــای با تـــــو بودن که می رسم دیــــگر بـــــار دلـــــم می لـــــرزد …

55331955997579342026.jpg

.

خوبم …!


 

باور کنید …؛


 

اشک ها را ریخته ام …


 

غصه ها را خورده ام …؛


 

نبودن ها را شمرده ام …؛


 

این روزها که می گذرد …


 

خالی ام …؛


 

خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …؛


 

و حتی از عشق …!


 

خالی ام از احساس …

تو...

ایستاده ام …

 تنها …

 پشت میله های خاطرات دیروز ...

 این جا …

 انگشت هایم را می شمارم ...

 یک ...

 دو ...

 سه …

 ودست های تو در هم فرو رفته اند ...

 تو …

 غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی ...

 که مهربانی ات را ثابت کنی ...

 ولی …

 ولی نفهمیدی که من ...

 آن سوی خیابان ...

 انتظارت را می کشم ...

 تو بی وقفه فریاد کشیدی

حوا

اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم

حالا که سهم من نشدی کم بیاورم

دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم

تا روی زخمهـــای تـــو مرهم بیـاورم

میخواستم که چشم تو را شاعری کنم

امّا نشد کــــه شعــــر مجسم بیــــاورم

دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل

می شد تــــو را دوباره به شعرم بیاورم

یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....

میخواستم  برای  تــــو  مریـــــم  بیاورم؟

حتی قرار بود که من ابر باشم و

باران عاشقانـــه ی نم نم بیاورم

کلّــی قرار با تــــو ولی بی قرار من

اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم

                 ......

اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم

باعث شود بـــه زندگیت غـــــم بیــاورم

حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم

عمراً  دوباره  رو  به  جهنّـــــم  بیاورم

خود را عوض کنم و برایت به هر طریق

از زیــــر سنگ هم شده٬ آدم بیــــاورم

بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت

یا باز هـــم بهــــانه ی محکم بیاورم؟


شرط عشق

کاش دلها تنها نبود

 

دختر جوانی آبله سختی گرفت. نامزدش به عیادت او رفت.

 

چند ماه بعد، نامزد وی کور شد.

 

موعد عروسی فرا رسید. مردم می گفتند: چه خوب!


عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد.


20سال بعد از ازدواج، زن از دنیا رفت.

 

مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.


همه تعجب کردند.

 

مرد گفت : «من کاری نکردم جز اینکه شرط عشق


را به جا  آوردم.»

 

شرط عشق چه بود؟

این مطلب خیلی قشنگ بود دلم نیومد نبینید

عکس های عشقی که میلیون ها نفر با آن گریه کردند!
گفته شده است که عکس این دو پرنده در کشور اکراین گرفته شده است و میلیون ها نفر در کشور آمریکا و اروپا با دیدن این عکس ها گریه کرده اند. عکاس این عکس ها آنها را به بالاترین قیمت ممکن به روزنامه های فرانسه فروخته است و تمام نسخه های روزنامه در روز انتشار این عکس بطور کامل فروخته شده است.
در تصویر اول پرنده ماده زخمی روی زمین افتاده و  منتظر شوهرش می باشد
 
عکس های عشقی که میلیون ها نفر با آن گریه کردند!
در تصویر دوم پرنده نر برای همسرش با عشق و دلسوزی غذا می آورد
 
عکس های عشقی که میلیون ها نفر با آن گریه کردند!
در تصویر سوم پرنده نر مجددا برای همسرش غذا می آورد اما متوجه بی حرکت بودن وی می شود لذا  شوکه شده و سعی می کند او را حرکت دهد
 
عکس های عشقی که میلیون ها نفر با آن گریه کردند!
لحظه ای که  متوجه مرگ عشق خود می شود و شروع به جیغ زدن و گریه می کند
 
عکس های عشقی که میلیون ها نفر با آن گریه کردند!
در کنار جنازه همسرش می ایستد و همچنان به شیون می پردازد
 
عکس های عشقی که میلیون ها نفر با آن گریه کردند!
در آخر مطمئن می شود که عشق به او باز نمی گردد لذا با غم و ناراحتی کنار جنازه وی آرام می ایستد
 
عکس های عشقی که میلیون ها نفر با آن گریه کردند!