اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم
حالا که سهم من نشدی کم بیاورم
دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم
تا روی زخمهـــای تـــو مرهم بیـاورم
میخواستم که چشم تو را شاعری کنم
امّا نشد کــــه شعــــر مجسم بیــــاورم
دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل
می شد تــــو را دوباره به شعرم بیاورم
یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....
میخواستم برای تــــو مریـــــم بیاورم؟
حتی قرار بود که من ابر باشم و
باران عاشقانـــه ی نم نم بیاورم
کلّــی قرار با تــــو ولی بی قرار من
اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم
......
اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم
باعث شود بـــه زندگیت غـــــم بیــاورم
حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم
عمراً دوباره رو به جهنّـــــم بیاورم
خود را عوض کنم و برایت به هر طریق
از زیــــر سنگ هم شده٬ آدم بیــــاورم
بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت
یا باز هـــم بهــــانه ی محکم بیاورم؟
دختر جوانی آبله سختی گرفت. نامزدش به عیادت او رفت.
چند ماه بعد، نامزد وی کور شد.
موعد عروسی فرا رسید. مردم می گفتند: چه خوب!
عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد.
20سال بعد از ازدواج، زن از دنیا رفت.
مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند.
مرد گفت : «من کاری نکردم جز اینکه شرط عشق
را به جا آوردم.»
شرط عشق چه بود؟
یہ زندگــے ایدہ آل یعنـــے:
قبل اومدنش بـــراش آرایش کنــے
عطــــــــر بزنـــــے
لباس نو تنت کنــــــے
وقتـــــے اومــــد بپــــــرے بغلــــش
بوســــش کنے
دستتــــو دور گردنــــش بنــــداز ے
نـــــگات کنــــه
نــــگاش کنـــــے
بــــــگه خانومــــــم عــاشــقتــــــم
بگـــے مـــــرد مـــــن دیـــوونتــــم
بــا صــداے مردونــــہ تــــو بغــــــلت بخنــــدہ
بــا ظـــــرافت زنانــــه شـــیطونے کنـــــتے
وقتــــے جــــلو آینـــہ وامیســــته برات فیـــگور میگیــــرہ
میگـــہ عضلـــہ رو نگـــا بخندے بگـــے تـــو قوے تـــــرین مــــــرد جهانے
از تو آینہ بگہ وروجک توهم خوشگل ترین دختر دنیایے
بیاد دنبالت فرار کنے
بزور بگیرتت
بلند بخندین
یهو آروم شین
یهو ساکت شہ تو گوشش بگے دوست دارم
تو گوشت بگہ میمیرم نباشے
وقتے از حموم میاے موهاتو خشک کنه
وقتے میخواد برہ حموم نو ریششو بزنے
بگہ آخہ کوچولو تورو چہ بہ این کارا برو غذاتو بسوزون
لج کنے
نازتو بکشہ
زندگے یعنے با تمام سختیاش خوشبخت باشے بہ شرطے کہ اونے که باید باشہ...
گریه نکن آروم بگیر به فکر زندگیت باش
غصّم میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری
شکایت از کسی نکن اگر چه خیلی دلخوری
دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون
دلم گرفته میدونی از هم جدا کردنمنون
دل نگرانتم همش اگه خطا کردم ببخش
بازم منو به خاطر تمام خوبیات ببخش
اصلاً فراموشم کن و فکر کن منو نداشتی
اینجوری خیلی بهتره، بگو منو نخواستی
برو بگو تنهایی رو خیلی زیاد دوستش داری
اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری